خونه عمه جونی
سلام عسلم
چند وقته میخوام به وبلاگت سر بزنم وقت نمیکردم
دو هفته پیش اومدی خونه عمه جون قربونت برم که خونمونو پر از مهر کردی
ولی حسابی شیطون شدی ها همه خونه رو به هم ریختی اول از همه که رفتی سراغ قلبهایی
که به در اتاق خواب زدم و مثل دفعه پیش اونا رو کندی بعدش هم هر چیزی که توی خونه در
دسترست بودو ورمیداشتی اونایی هم که دستت بهشون نمیرسید نق میزدی تا بغلت کنم و
ورداریشون الهی قربون شیطونی هات برم من
من و شما ومامانی دو روزی باهم تنها بودیم اخه بابایی و مامان جون و عمو یاسر و عمو امیر رفتن
سنقرما هم روز اول رفتیم بیرون و کلی گشتیم واسه شما لباس گرم بگیریم چون هوا داره کم کم
سرد میشه اما لباس دل به خواهمونو پیدا نکردیم اینم بگم چنان جذب دکور مغازه ها و مانکن ها
میشدی که به زور می اوردیمت کنار
تو خونه هم همش میرفتی رو تراس و بازی میکردی و کوچه رو دید میزدی وقتی عمو امیر برگشت
خونه با هم رفتیم پارک عباس اباد و سوار تاب شدی به قول خودت تا تا و یه کالسکه متحرک موزیکال
روز بعد هم با هم رفتیم خرید /عاشق بیرون رفتنی همین که دیدی دارم میرم بیرون دستاتو بالا اوردی
که با من بیای کلی ذوق کردی وقتی لباس بیرون پوشیدی و رفتی کفشاتو اوردی که پات کنم و بعدش با هم رفتیم سر کوچه خرید کردیم و اومدیم .
عسلم خیلی دوست دارم